کوروشکوروش، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره

دلنوشته های مامان برای کوروش

جز نقش تو در نظر نیامد ما را

  بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک شاخه‌های شسته، باران خورده، پاک آسمان آبی و ابر سپید برگ‌های سبز بید عطر نرگس، رقص باد نغمه شوق پرستوهای شاد خلوت گرم کبوترهای مست نرم نرمک می‌رسد اینک بهار خوش به حال روزگار خوش به حال چشمه‌ها و دشت‌ها خوش به حال دانه‌ها و سبزه‌ها خوش به حال غنچه‌های نیمه‌باز خوش به حال دختر میخک که می‌خندد به ناز خوش به حال جام لبریز از شراب خوش به حال آفتاب ای دل من گرچه در این روزگار جامه رنگین نمی‌‌پوشی به کام ...
16 فروردين 1393

سلام به عید

پسر قشنگم سلام امروز که دارم می نویسم 11 فروردین 93 هست و شما 8 ماه و 4 روز داری. دیشب مامانم و بچه ها اینجا بودن و تو یه کار جدید انجام دادی. تو بای بای کردی.!!! این کار رو در پاسخ به دست تکون دادن دایی ایمان انجام دادی. باورت نمیشه که اینقدر از دیدن این صحنه شوکه شدم که پریدم و محکم بغلت کردم و بوسیدمت. باورم نمی شد. همون بچه کوچولویی که هیچ کاری ازش برنمی اومد و فقط شیر می خورد حالا داره این طور ارتباط برقرار می کنه. البته این یه چیز خیلی طبیعیه ولی برای من اصلا معمولی نبود. شاید یه کم ترسیدم حتی! تو نگاه می کنی و یاد می گیری. تو همه چیز رو یاد می گیری و من نگرانم ... می دونم که قرار نیست همیشه تو این سن و سال بمونی و بالاخره ...
16 فروردين 1393
1